بازی فوق از وجود چهار استراتژی متقارن برای دو بازیگر حکایت میکند.
1_ بازی پیشرفت به این معناست که بازیگر، نبرد فعلی را نبرد آخر خود نمیداند.
اما امکانات خود را به نحوی بهکار میگیرد که بتواند در مسیر خود حدی از پیشرفت را رقم زند.
لذا در دنبالکردن این نبرد، تمام توان خود را بهکار نمیگیرد. نمایشی که از خود نشان میدهد نیز بهمثابۀ بازیگری نیست که این بازی را بازی آخر خود میداند.
2_ اما چنانچه یک بازیگر باور داشته باشد که این جنگ، بازی آخر اوست، تمام توان خود را برای پیروزی بهکار میگیرد.
نمایشی که از خود نشان میدهد نیز از این حکایت میکند که بازی او بازی آخر است. استراتژیهای سوم و چهارم، درواقع استراتژیهای فریب هستند.
3_ استراتژی سوم (نمایش پیشرفت)، این است که بازیگر، درواقع در حال بازی آخر باشد اما برای فریب رقیب نمایشی که از خود ارائه میدهد، بازی پیشرفت باشد. به این معنا که تمام توان خود را بهکار میبندد، اما نشان نمیدهد که در حال کاربست تلاش نهایی خود است.
4_ استراتژی چهارم نیز در شرایطی رخ میدهد که یک بازیگر، بدون آنکه تمام توان خود را بهکارگیرد، برای فریب رقیب، اینگونه وانمود میکند که در حال اجرای استراتژی بازی آخر است. نتیجه استراتژی سوم، القای بیشبرآوردی از توان طرف مقابل است. استراتژی چهارم نیز کمبرآوردی را نتیجه میدهد.
حال لازم است بررسی کنیم که در موقعیت تقابل ایران و اسرائیل، نتیجه (pay-off) کاربست هرکدام از این استراتژیها چیست؟
1_ بررسی نتایج بازی
چنانچه در ماتریس فوق پیداست، چنانچه استراتژیها به همین تعداد باشند، ۱۶ نتیجه قابل تصور است.
1. 1. انتخابهای یکسان
اجازه دهید برای ساده شدن تحلیل، ابتدا از انتخاب استراتژیهای مشابه شروع کنیم:
۱- (۱ و ۱): یعنی هر دو بازیگر؛ واقعا استراتژی پیشرفت را انتخاب کنند. در این حالت انتظار میرود که دایره نبرد، چندان گسترش نیابد. در این حالت، جنگ در یک شرایط اولیه ادامه پیدا میکند و نهایتاً یا با موقعیت برابر (موقعیت سابق) یا با برتری اندک یکی از طرفین به اتمام میرسد. این برتری برای رژیم صهیونیستی میتواند در شرایطی چون ازبینرفتن حماس، تسخیر کامل غزه و بیرون راندن ساکنان آن، ازبینرفتن یا تضعیف بسیار شدید حزبالله لبنان، ازبینرفتن یا تضعیف انصارالله یمن، ازبینرفتن یا تضعیف مقاومت عراق رقم خورد. برتری اندک برای ایران نیز میتواند در قالب سقوط شخص نتانیاهو و جایگزین شدن جناح دیگر اسرائیل، آزادسازی جولان اشغالی، آزادسازی مزارع شبعا، اتصال غزه و کرانه باختری یا تسلیح کامل کرانه باختری رخ دهد.
۲- (۲ و ۲): چنانچه هر دو طرف در حال بازی آخر باشند و نمایش بازی آخر را از خود نشان دهند، شاهد عالیترین سطح جنگی ممکن و بیشترین سطح بحران هستیم. اگر دو طرف، اینکه این بازی بازی آخر است را درست تشخیص داده باشند، جنگ میتواند تا شکست قطعی یکی از دو طرف ادامه داشته باشد. این شکست در صورتی آخر بازی است که سقوط رژیم صهیونیستی یا سقوط نظام جمهوری اسلامی را نتیجه دهد. در این شرایط برای رسیدن به آخر بازی احتمالاً اطراف جنگ گسترش مییابد. از یک سو کل جبهه مقاومت و از سوی دیگر ناتو، آمریکا و احتمالاً برخی از کشورهای عربی وارد نبرد میشوند. در صورت گسترش دامنه جنگ، احتمالاً تداخل میان جنگ روسیه و اوکراین با این جنگ، دامنه جنگ را به نحوی گسترش میدهد که جنگ جهانی چهارم رقم بخورد. لذا این گزینه از سوی بسیاری از بازیگران منطقهای و جهانی بهعنوان یک خطر جهانی معرفی میشود و تلاشهای فراوانی برای رخ ندادن این حالت شده است.
۳- (۳ و ۳): این در حالتی رخ میدهد که همین امروز شاهد حد نهایی ممکن برای جنگ باشیم. یعنی نتیجه تلاش واقعی هر دو سوی ماجرا، همین حد از آتشی باشد که در میدان وجود دارد. اما هر دو طرف وانمود کنند که گستره جنگ میتواند به بیش از این مقدار برسد. در این حالت، اساس جنگ در رسانه و در حوزه سانسور خبرها رخ میدهد. عدم انتشار آسیبهای حاصل از جنگ در صورت دیدن آسیب جدی، یا انتشار واقعیتها در صورت عدم آسیب جدی، مشخصه این استراتژی است. درعینحال، کریخوانیهای رسانهای دو طرف ادامه پیدا میکند. نتیجه واقعی این انتخاب، همان برتری نسبی یا برابری است. با این تفاوت که دو طرف میتوانند برای توقف جنگ، از ذینفعان جهانی، امتیازهایی را دریافت کنند. امتیازهایی چون امکان بازسازی، تضمین بازگشت آوارگان، حضور نیروهای بینالمللی در مرزهای توافق از این جمله هستند. چرا که در این حالت میتوانند جهان را نسبت به اینکه دامنه جنگ را بیش از این گسترش ندادهاند نسبت به خود مدیون کنند.
۴- (۴ و ۴ ): این در حالتی رخ میدهد که جنگ از هر دو سو حالتی نمایشی داشته باشد. به این معنا که بیش از جنگ میدانی، شاهد کریخوانیهای رسانهای باشیم. هر دو طرف به این باور رسیده باشند که نباید دامنه جنگ را بیش از این گسترش دهند اما برای فریب طرف مقابل، این اشتباه محاسباتی را ایجاد میکنند که حد نهایی توان آنها همین است. در این شرایط، هر کدام از طرفین که استراتژی طرف مقابل را باور کند، به احتمال زیاد محکوم به شکست است. چرا که به محض این باور، یا کار را تمام شده میداند و تصور میکند با اندکی فشار پیروز ماجراست، حال آنکه توان طرف مقابل بسیار بیش از این تخمین است. چنانچه هر دو طرف فریب بخورند، دامنه جنگ رفتهرفته توسعه پیدا میکند. چرا که هرکدام تصور میکنند میتوانند پیروز قطعی شوند و رفتهرفته، فشار را افزایش میدهند. نتیجه نهایی این استراتژی، طبعاً گسترش دامنه جنگ و ایجاد بحران جهانی خواهد بود.
1. 2. بررسی استراتژی غالب (dominant strategy) و مغلوب (dominated strategy)
آیا این بازی دارای استراتژی مسلط است؟ به بیان دیگر، آیا میتوانیم بگوییم که یکی از این استراتژیهای چهارگانه، قطعاً استراتژی پیروز است؟ همینطور آیا میتوان استراتژی مغلوب را در این بازی پیدا کرد؟
به نظر میرسد، استراتژی ۲ (بازی پیشرفت)، در هر صورت یک استراتژی مغلوب است. به این معنا که اگر هرکدام از دو طرف این استراتژی را انتخاب کنند، قطعاً به برتری مطلق نمیرسند. تنها درصورتیکه هر دو طرف، این استراتژی را انتخاب کنند، این احتمال وجود دارد که یک برتری نسبی برای یکی از اطراف رخ دهد. اما این استراتژی در برابر هر سه استراتژی دیگر محکوم به شکست است. چنانچه طرف مقابل، تمام توان خود را بهکارگیرد و بازی آخر را انجام دهد، استراتژی پیشرفت، یک عقبنشینی عیان از مواضع است. این عیان بودن، طرف مقابل را تحریک میکند که فشار را افزایش دهد و از آنجایی که میداند پاسخی در کار نیست، روزبهروز دامنه تسلط خود را افزایش میدهد و تا پیروزی نهایی پیش میرود.
اما در اینکه این بازی، دارای یک استراتژی غالب داشته باشد، تشکیک وجود دارد. یعنی نمیتوان گفت از سه استراتژی بازی آخر، نمایش پیشرفت و نمایش بازی آخر، قطعاً یکی پیروز است. برای تشخیص این امر به اطلاعات میدانی بیشتری نیاز است. اما این را میتوان دریافت که اگر یکی از طرفین، بازی آخر را انتخاب کند، لاجرم، یا جنگ را به نفع خود تمام میکند یا اینکه طرف دیگر را هم به واقعیت بازی آخر میرساند. مگر آنکه طرفی که بازی آخر را انتخاب کرده است بهلحاظ نظامی، بسیار ضعیفتر باشد (که در شرایط فعلی این حالت متصور نیست).
تا اینجا میتوان این تشخیص را مطرح کرد که بازی پیشرفت، بدترین استراتژی امروز است. به این معنا که در یک نبرد که ممکن است طرف مقابل آن را یک نبرد مرگ و زندگی بداند، شما اولاً بهدنبال نبرد کامل نباشی و ثانیاً این را اعلام کنی که بهدنبال نبرد نیستی.
1. 3. وضعیت فعلی جبهه نبرد
از مجموع رفتارهای دو طرف این برداشت میشود که اسرائیل، استراتژی بازی نهایی را نشان میدهد. حال اینکه این یک نمایش است یا درواقع هم این استراتژی انتخاب شده است، نیازمند اطلاعات دقیقتر میدانی است.
نحوه مواجهه ایران نیز نشان میدهد که ایران استراتژی پیشرفت را برگزیده است. در اینکه تصمیم ایران بر ارائه این استراتژی بهعنوان یک نمایش است یا اینکه این استراتژی، انتخاب واقعی ایران است نیز کار دشواری است. لذا آنچه از وضعیت امروز میدان مشخص است را میتوان در ماتریس فوق مشاهده کرد.
(۱ و ۲) یعنی حالتی که ایران بازی پیشرفت و اسرائیل نمایش بازی آخر را انتخاب کرده باشد، بسیار خطرناک است. چرا که اسرائیل در همین حد از نمایش، واقعیت میدانی قویتری از ایران داشته است. این استراتژی بیان میکند که اسرائیل، توان بسیار بیشتری از این دارد، اما بنا ندارد آن را به میدان بیاورد. و اگر آن را در واقعیت به میدان بیاورد، ضرباتش بسیار مهلک است. اما ایران اعلام میکند که بنا ندارد توانی را به میدان بیاورد. در این حالت، اسرائیل بدون استفاده از توان نهایی، بهتدریج میادین را از آن خود میکند و جبهه مقاومت را در مینوردد. ایران نیز بهعنوان یک جزء مشاهدهگر، رفتهرفته ضربات را میپذیرد توان خود را از دست میدهد و برای پذیرش ضربه نهایی آماده میشود. اسرائیل نیز در ادامه میتواند با تغییر استراتژی به سمت بازی نهایی، کار را تمام کند.
چنانچه این وضعیت، بازی نهایی اسرائیل باشد نیز ایران با انتخاب استراتژی پیشرفت بازنده خواهد بود. چون اعلام میکند که نمیخواهد بیش از این وارد میدان شود. اسرائیل هم با همین توان که توان نهایی اوست میدانها را تسخیر میکند و بازی را به سمت اتمام پیشمیبرد. هر چه زمان بگذرد، تغییر بازی به سمت بازی آخر توسط ایران مشکلتر میشود و امکان موفقیت در آن کاهش مییابد. چرا که با گذشت زمان، همپیمانان خود را از دست میدهد.
اگر ایران استراتژی نمایش پیشرفت را انتخاب کردهباشد، وضعیت از این هم بغرنجتر است. در این انتخاب یعنی ایران و جبهه مقاومت، در حال نمایش نهایت توان خود هستند و آنچه در میدان میبینیم، همه واقعیت ماشین جنگی جبهه مقاومت است. البته این احتمال بسیار بسیار ضعیف است. و بعید است که این حالت را دشمن نیز قبول داشته باشد.
لذا اگر استراتژیهای جنگ ایران و اسرائیل در شرایط فعلی، محدود به این چهار استراتژی باشد، ایران بدترین انتخاب را انجام داده است. و اگر چنین است، لازم است استراتژی ایران بدون فوت وقت تغییر کند.
امیدواریم این بازی، استراتژیهای دیگری هم داشته باشد که از آنها مطلع نیستیم. در هر صورت دانش نظریهبازیها، ابزاری تحلیلی برای موقعیت فعلی جنگ است. و قطعاً دانشمندان اصلی این حوزه که یا صهیونیست هستند یا از سمپاتهای این رژیم، با ایجاد گروههای علمی، مشغول به طراحی استراتژی پیروز در این حوزه هستند.
لازم است مدیران جنگ، حداقل برای کسب اطلاع از نحوه اندیشیدن متفکرین رژیم صهیونیستی، از متخصصان نظریه بازیها در ایران کمک بگیرند.
به امید پیروزی جبهه حق
✍️ دکتر حمیدرضا مقصودی
پ.ن: من هیچ اصراری بر تحلیل فوق ندارم. چون اطلاعم از میدان، یک اطلاع کاملا از دور و رسانهای است.
اما اندیشمندان نظامی ما لازم است با محاسبه استراتژیهای دقیق، فرایند بازی را تحلیل کنند. حداقل این است که با کاربست این تئوری میتوانند بفهمند که اسرائیل چگونه فکر میکند. چرا که مهمترین نوبلیستها و نظریهسازان در این حوزه، اسرائیلی هستند و در حال مشاوره دادن به ماشین جنگی اسرائیل.
دیدگاه خود را بنویسید