✍️دکترحمیدرضا مقصودی
ماجرای شهرسازی در ایران به یک پینگ‌پونگ بین دو طیف تبدیل شده است. افرادی با نگاه سرمایه‌داری افراطی و افرادی با نگرش سوسیالیسم با مبنایی ضعیف از نظریه عدالت.

طیف اول معتقدند شهرها نباید دارای تراکم همگانی شوند. متراژ خانه‌ها باید بزرگ باشد و در موارد لزوم، تراکم را با شرط متراژ‌های بزرگ باید به ثروتمندان واگذار کرد و از مواهب آن به توسعه شهر پرداخت. در این نگاه، مناطق ویژه شهری فقط به ثروتمندان تعلق دارد و اصولا شهر محل مناسبی برای زندگی فقرا نیست. لذا در این نگاه، گرانی توام با متراژ‌های بزرگ موجب می‌شود که شهر از ترافیک و آلودگی مصون بماند.

در نگاه دوم، هر آن‌چه در شهر وجود دارد را باید طبقه متوسط و ضعیف هم استفاده کنند. از این رو آزادسازی تراکم فروشی در همه شهر و ساختن خانه‌های با متراژ بسیار کوچک قابل پذیرش و توصیه هستند. این رویکرد ترافیک و تراکم بیش از حد را به شهر هدیه می‌کند و سرمایه‌داران را به مرور از شهر اخراج می‌کند و آن‌ها را به ویلاهای خارج از شهر هدایت می‌کند و شهری پرترافیک و پر از آلودگی را برای طبقه متوسط شهری به یادگار می‌گذارد. آن‌چه پس از انقلاب رخ داده است، عمدتا ذیل این نگاه تعریف می‌شود.

نقطه اشتراک هر دو دیدگاه، جلوگیری از توسعه افقی شهر است. نگاه اول، شهر افقی محدود و گران و نگاه دوم، شهر عمودی با قیمت متوسط را نتیجه می‌دهد.

دیدگاه سومی که در سال‌های اخیر و با پیشرانی برخی از نخبگان حوزوی و دانشگاهی شکل گرفته است، ایده شهر افقی ارزان را با از بین بردن محدودیت‌های خودساخته دولتی پیشنهاد می‌کند. در این دیدگاه، در کشور ایران که شهرها به شدت ظرفیت گسترش افقی را دارند، باید محدوده شهرها را برداشت و اجازه توسعه افقی را داد تا عموم مردم بتوانند با استفاده از زمین رایگان و ارزان، خانه‌سازی کنند.